مریم جانم، کتابهایی را که سفارش داده بودی، بالاخره پیدا کردم. مرا بابت این تأخیر ببخش. صاحبکارم، آقای احمدی را که میشناسی؟ هرچه میگفتم این کتابها هدیهاند و آخر برج از حقوقم کم کنید، راضی نمیشد. یکسره میگفت اوضاع کتابفروشیام روبهراه نیست. نمیتوانم کتابها را به کسی نسیه بدهم.
مرا ببخش مریم جان. هرطور بود کتابها را برایت فرستادم. امیدوارم این هدیه تو را خوشحال کند و بر جانت بنشیند.
مریم، راستش دلزدهام از آدمها. کتابها را حتی قرض و نسیه
دیدگاههای تازه