آهای! حواست هست؟ نوشتن باید مداوم باشد. همیشگی. امری که هرلحظه جاری بشود و تو را با تمام وجودیاتت جاری گرداند. نوشتههایت را نه برای دیگران، برای خودت، چشمها، عقل، ذهن، احساس، قلب و دستهای خودت به پرواز بده و همچنان جاری شو. پیوسته و هرساعت. مگر زندگی تو را همراه و همیارِ لحظهها نمیکند؟
آه دوست دارم در تمام ثانیههایی که نفسی برمیآورم، دستهایم کلمهای را روی کاغذ حک کنند. و ذهنم و اندیشهام جویای نابترین تفکرات باشند. دوست میدارم زمان از حرکت بایستد و ثانیهای هرچند کوتاه، زمین، این سیارۀ درخشان و نجاتدهنده از چرخش بایستد و من در آن لحظه هم کلمهای برآرم و آن اتفاق را جا دهم در دنیای واژهها.
اما افسوس و دریغا که زندگی و چرخش سیارهها تمام نخواهد شد و پیوسته و مداوم جهان نو میشود. و هیچ برگی شبیه به برگی که روز پیشین از درخت جدا شد نیست. از نوعی به نوعی دیگر. و اینجور است که واژهها هم نو شدن میخواهند و هیچگاه در صورت کهنۀ خودشان باقی نمیمانند.
میشود؟ ما هم میتوانیم نو شویم؟ میتوانیم تبدیل به واژهها شویم؟ بله شکریفا. میشود. باید دست از سرِ گذشته برداری و سفت و محکم بندِ آیندۀ خودت و واژهها شوی. مداوم و همیشگی. فراموشت نشود که نو شدن نیازمندِ رشدِ روزانه است. هرروز باید نو بشوی و واژهها را در آغوش بگیری و به واژههایت معنای عمیق و زیبایی ببخشی. یادت نرود که «زندگی برای ما دست یافتن به نوشتهها و واژهاست.»
پ.ن: راستش بعضی از نوشتهها باید بدون تاریخ و ساعت بمانند و همیشگی باشند، همیشگی.