هرجامعهای، بزرگ یا کوچک، توسعه یافته یا توسعه نیافته، اصلا هرجامعهای که وجود دارد و پیش میرود، به رنجها نیاز دارد تا ساخته شود. به رنجها و اندوههای بزرگی که در قلب و جانِ تکتکِ افراد اجتماع رسوخ میکند و در عین حال، آنها را برای ادامه دادن تشویق میکند.
من میگویم که هویت جوامع را رنجهای آن میسازند. رنجهایی که میان آدمهای یک جامعه تقسیم میشود و هرآدمی به فراخورِ ظرفیتش رنجی میبرد و برای ادامه دادن دست به کار میشود و میآفریند.
راستش قبل از تلاش برای گذر از سختیها باید رنجها را بپذیریم. آنها را در آغوش بگیریم و ایمان داشته باشیم که این پذیرش، خودش راه حل است.
ما رنج ها را میپذیریم و سپس به انزوا میرویم. در انزوا با شخصی که خودمان باشیم روبهرو میشویم که باید تسکینش دهیم. باید رنجها را در نظرش لازم و ضروری جلوه دهیم تا دریابد برای پایانی که خوش و به همان اندازه دلچسب است، رنج ها لازماند.
پس از شناختِ حداکثری از خودمان به عنوان یکی از افراد جامعه، این شناخت را میان دایرهٔ وسیعتری که جامعه باشد قرار میدهیم و سعی میکنیم بر اساس این شناخت جامعه را هم بشناسیم. نیازش راژ هدفش را، ضعف و کم کاری آدمهایش را.
و پس از درک بسیاری از نیازها، دست به آفرینش میزنیم. «آفرینش؟ منظور آفرینش ادبی و هنری است؟»
هر چیزی میتواند باشد. اگر نیاز جامعه تولید انبوه ماشینهای درجه یک است، چرا که نه؟
موضع من این است که در چنین شرایطی آفرینش باید به نحوی باشد که افراد جامعه را به امیدواری تشویق کند. البته باز هم میگویم، این آفرینش قبل از جامعه، برای فرد نیاز است.
بعدها اگر جامعه نمودهایی از آن آفرینش را در فرد ببیند، آن را میپذیرد و پس از مدتی، راه طی شدهٔ فرد را، دیگر افراد هم طی میکنند و بعد از شناخت خود و جامعه مشغول به آفرینش می شوند.
4 دیدگاه روشن رنجها میسازند
سلام خانم شکریفا. خوب هستین؟
قلم تون رو خیلی دوست داشتم ♥️
خواهر عزیزم، متشکرم از تو.
لطف داری 🙂
سلام خانم شکری
احوال شما ؟
قلم شما بسیار قوی می باشد
احسنتم
.
موفق تر باشید انشاالله
سلامها بر شما. خوشحال شدم از دیدن نامتان در سایتم.
متشکرم از شما. سلامت و پایدار باشید.