روزانهنویسیها را باید روزها نوشت و شبانهنویسیها را هم شبها. خب این قانون است. آخر روز طولانیتر است و قصهاش هم درازتر است. اما نیمی از شب را میخوابیم و و بهتبع کوتاهتر است. پس واژههایی را که برای شبها انتخاب میکنیم باید کوتاهتر و خلاصهتر باشند. من شبانهنویسیها را مینویسم چون از هراتفاقی میتوانم یکیدو خط بنویسم. البته باید بتوانم در آن یکیدو همهچیز را بگویم.
شبانهنویسیها میتوانند دربارهی هراتفاق بزرگ و کوچکی باشند. حتی قصهی روزها و ماهها و سالهای گذشته را هم میتوان نوشت. البته کوتاه. کوتاهنویسیهای شبانه هم میتواند نام دیگر شبانهنویسیها باشد.
چرا این همه میگویم شبانهنویسیها باید کوتاه باشند؟ کوتاهیِ هرروایت میتواند ما را تشویق کند به بیشتر نوشتن. نوشتن از قصههای دیگر و روایتهای دیگر.در شبانهنویسیها نگاهی را که هنگام گذرانِ اتفاقها داشتهایم کنار میگذاریم و از دریچه دیگری به ماجرا مینگریم.
در روزانهنویسیها شاید به گزارشِ صرف از اتفاقات اکتفا کنیم؛ اما در شبانه نویسیها برای آنکه روایتهای کوتاه رنگ و طرحِ نویی داشته باشند باید نگاه خودمان را هم بگوییم. باید همهچیز را قضاوت کنیم. بنویسیم و با واژهها خودمان و اتفاقات اطرافمان را قضاوت کنیم تا به نگاه واحددی برسیم.
چرا شبانهنویسیها را منتشر کنیم؟هیچ اجباری در انتشار کوتاهنویسیهای شبانه نیست. میتوانیم حتی آنها را در دفترچهمان بنویسیم و بگذاریمش کنار؛ اما ما با انتشار هرشبِ این شبانهنویسیها خودمان را پایبند میکنیم به هرشب نوشتن. به خودمان قول میدهیم و با عشق مینویسیم و منتشر میکنیم و هیچوقت از ذهنمان نمیگذرد که اینجور نوشتن، برای دیگران است.بهانه اصلی خودِ نوشتن است. . لحظهای که واژهها را دستمان میگیریم و بالا و پایینشان میکنیم دیگر چه اهمیتی دارد که بهانهمان چه اتفاقیست. ما مینویسیم. فقط مهم است که بنویسیم.